جدال زندگی با آسیب نخاع

جدال زندگی با آسیب نخاع

خاطرات و تجربیات نخاعی شدن
جدال زندگی با آسیب نخاع

جدال زندگی با آسیب نخاع

خاطرات و تجربیات نخاعی شدن

40>فصل پاییز عید تا عید



با سلام و عرض ادب و ارادت خدمت خوانندگان و همدردان عزیزم،عید سعید قربان رو به شما دوستان تبریک میگم و امیدوارم خداوند متعال به مناسبت این اعیاد پزرگ همه ما را از نعمت راه رفتن بی نصیب نگرداند....اکنون که دارم تایپ میکنم از پنجره اطاقم شاهد بارش باران پاییزی هستم و دیدن این منظره شادی و نشاطی را در دلم شکوفا کرده و باعث شد که با نوشتن چند سطری در خدمت عزیزان باشم...چند روز قبل همسر سابقم به اتفاق پدر و مادرش برای دیدن من به خانه ما تشریف آوردند. مادرم در آشپزخانه مشغول آماده کردن شام و پختن غذا بود...من و مهمانها از گذشته حرف میزدیم و هر کدام از راضی بودن و بدی ندیدن از خانواده هم اعتراف میکردیم...از حرفهای آنان میشد استنباط کرد که جدایی همسرم از من تصمیم اشتباه و غلطی بوده که در زمان خود گرفته شده است...در حین صحبت کردن چشمهای همه خیس و اشک آلود بود....بیشتر از هر کسی همسرم ناراحت و غمگین بود و نتوانست جلوی جاری شدن اشکهایش را بگیرد....با دیدن جاری شدن قطرات اشک از چشمهای همسر سابقم من هم تحت تآثیر قرار گرفتم و بغض عجیبی گلویم را میفشرد...به سختی احساسم را کنترل کردم. برای عوض کردن جو و خوشحالی آنها خبر درمان بیماری آسیب نخاعی در کشور چین را عنوان کردم....در ادامه صحبت هام از سرنوشت هر انسانی گفتم که بدست خدا رقم میخورد و هیچکس نمیتواند مانع از تقدیر و سرنوشتی که در انتظار آن هست بشود....و در آخر، ازدواج مجدد همسرم را به او تبریک گفتم و خوشبختی و سعادت را برایش آرزومند شدم.....!   نوشتن این مطالب برایم بسی سخت و دشوار است ولی خدا همانقدر به من صبر و شکیبایی عنایت کرده است که بتوانم از پس این همه تراژدی و خاطرات دردناک برایم.....پیشاپیش عید سعید غدیر را به تمام خوانندگان و همدردان محترم تبریک و تهنیت میگویم و از خداوند متعال برای همه انسانهای دردمند و نیازمند سلامتی و شادکامی انتظار دارم....در این ایام عید قربان و عید سعید غدیر مراسم ازدواج زیادی از اقوام و آشنایان بوده و هست.اما به دلیل سرد شدن هوا از رفتن به این مراسمها معذورم. از همین طریق از همه آنها عذر خواهی میکنم و برای آنها زندگی خوب و خوشی را خواستارم....! این روزها کماکان یک ساعتی داخل اطاقم ورزش میکنم و با استفاده از پارالل کوچک قدمهای ناقصی برمیدارم....و به مناسبت این اعیاد سعید برای خودم اسباب بازی خریدم تا از تنهایی دربیام و علاوه بر ورزش و اینترنت، سرگرمی دیگری داشته باشم.....این اسباب بازی هلیکوپتر کنترلی است که با بستن دوربین عکاسی به آن، به پرواز درمیارمش و تا نزدیک پرنده ها و درختان توی حیاط میبرم.....! انشالله هوا بهتر بشه میرم تو حیاط و عکسهایی توسط این هلیکوپر برایتان میگیرم....فقط خواهش میکنم به کسی نگید چون میترسم منو مثل دانشمندان هسته ای ترور کنند....!!!!! در ضمن یکی از همدردان عزیز وسیله ای بنام مینی بایک خریده، تا از آن برای تحرک پاهایش استفاده کند. عکس این وسیله برقی را در قسمت عکسهای مرتبط با من آپلود میکنم تا شما عزیزان ببینید و اگر خواستید بخرید. قیمت این وسیله توانبخشی280.000 تومان میباشد...! تا قسمتی دیگر خدانگهدارتون







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد