جدال زندگی با آسیب نخاع

جدال زندگی با آسیب نخاع

خاطرات و تجربیات نخاعی شدن
جدال زندگی با آسیب نخاع

جدال زندگی با آسیب نخاع

خاطرات و تجربیات نخاعی شدن

46> اسفند ماه92



سلام دوستان عزیز. امیدوارم حالتون خوب باشه..تا سال نو بیست روز بیشتر نمونده و مثل هر سال وقت تمیز کردن و شستن فرشها و گردگیری خونه هست...به همین دلیل منم آواره این اطاق و اون اطاق شدم. از پارسال تا حالا پیشرفت زیادی حاصل نشده ولی بازم به توانبخشی ادامه میدهم. اما مادرم که تمام زحمات من و کارها به گردن او است دیگر تاب و توان کار کردن را ندارد و به علت پیری و درد زانو به دکتر مراجعه کرده و یک هفته ای است که منو تنها گذاشته...این روزها نبودن او منو بیشتر افسرده و ناراحت کرده...وقتی به نبودن مادرم فکر میکنم تا مرز دیوانگی میرسم...دیگر بودن و نبودنم در این دنیا معنی و مفهومی ندارد...از خدا میخواهم بزودی سلامتی رو به مادرم عطا کند.تا بتوانم به زندگی ادامه بدهم....به بهانه رسیدن بهار سفارش خرید تعدادی گل رز و گل بنفشه دادم تا در روزهای آینده در باغچه خونه بکاریم...قبل از رسیدن گلها باید زمین باغچه را آماده کنیم...نباریدن برف و باران باعث شده، زمین سفت و خشک  باشد. بهرحال باید باغچه خونه مثل هر سال پر از گل و سبزیهای تازه باشد...بوی گل، بوی ریحان، بوی محبوب شب را خیلی دوست دارم....همیشه با ویلچرم توی حیاط میچرخم و با گلها به آرامش میرسم....بموقع از مراحل کاشت و نمو گیاهان خانگی عکس میگیرم تا شما هم ببینید....از همه شما خوانندگان متشکرم...